تراوشات یک ذهن انگلی؛ یادداشتی بر کتاب «اِدی» نوشتهٔ نیکی فتاحی
- Zan publication
- Nov 4
- 4 min read
دکتر درفشه جوادیان کوتنایی – ونکوور
(منتشر شده در مجله همیاری)

داستان «اِدی» نوشتهٔ نیکی فتاحی، روایتی چندلایه، غیرخطی، و سیال ذهنی از زندگی پسری بهنام ادی ویلسون است. داستان گاهی از زبان خود ادی و گاهی از زبان راوی سومشخص بیان میشود. شش شخصیت داستان شامل خانوادهٔ ادی، دوستدخترش، و مادر دوستدخترش هستند. دربارهٔ خانوادهٔ ادی، آگاهی زیادی داده نمیشود؛ پدرش، دکتر ویلسون، روانشناسی تواناست و مادرش زنی ایرانی که نقشی بسیار برجسته و پررنگ در زندگی او دارد. مادر ادی با دادن دمنوشهای گلگاوزبان به او، نماد امنیت و آرامش زندگی اوست.
اما محور اصلی داستان، خود ادی است. ادی کیست؟ پسری گوشهگیر و درونگرا که از کودکی تنها دلخوشیاش شیرخوردنهای پیاپی از سینهٔ گرم و امن مادر بوده است و این پیوند را به هیچ چیز دیگری ترجیح نمیدهد. او حتی به پیوند بین پدر و مادرش حسد میورزد. دوران مدرسه برای ادی پر از اضطراب است؛ از روز اول با محیط شلوغ مدرسه – که از آن هراسان است – روبرو میشود و این وضعیت تا سالها برای او شکنجهای دائمیست.
ادی باور دارد در درونش انگلی وجود دارد؛ انگلی که هر بار او را از دیگران و دنیای بیرون جدا و منزویتر میکند. این انگل، نماد انزوای عمیق اوست که پیوندش با انسانها را قطع میکند و او را در تنهایی مطلق نگه میدارد. راوی وقتی دربارهٔ گروه خونی ادی (O منفی) صحبت میکند، صورت گرد او را به حرف O، و علامت منفی بالای O را به کلاهخود فرسودهٔ دونکیشوت تشبیه میکند که نماد بیارزشی و ضدقهرمانبودن ادی است.
ادی به دانشگاه نمیرود، تنها در آپارتمانی کوچک زندگی میکند و در زیرزمین یک کتابفروشی زنجیرهای کار میکند. ذهنش پر از خیالات و درگیریهای درونی است. در فصلی از داستان، در رؤیاهایش پیرزن همسایهٔ طبقهٔ بالایی را بهشکل زنی زیبا و افسونگر میبیند و صدای عصای پیرزن روی سقف خانهاش را صدای کفشهای پاشنهبلند قرمز تصور میکند. او با وجودِ داشتن انگل انزوا، اشتهای جنسی بالایی دارد که مزید بر مشکلات دیگر اوست.
او عاشق دوستِ خواهرش، سوفی، میشود که این عشق بعدها برایش به یک بلا تبدیل میشود. در شکستهایش در پیوند با سوفی، خود را بارها مانند ناپلئونِ شکستخورده و تبعیدشده به جزیرهٔ سنت هلن میپندارد. در جایی دیگر، در ناکامیهایش در رابطه با سوفی، او را آیولوس، خدای باد، قلمداد میکند که کشتی ادیسه (ادی) را توفانی کرد و سبب سرگردانی و دربدری او شد.
ادی در زمانهای شکست و دربدری، همواره به دامان مادر و دمنوشهای آرامشبخش او پناه میآورد، و گویی مادر با معجونهای شگفتانگیزش، ادی را مسخ و به حشرهای سنگین تبدیل میکند.

ادی پیوسته به دنبال خوشبختی میگردد و به خوشبختی با حسرت مینگرد. در جایی میگوید: «خوشبختی همان چیزیست که وقتی چشممان به آن میافتد دیگر به حسرت بدل شده است؛ خوشبختی در گذشته در ردای حسرت نمایان میشود و در آینده در ردای امید. گذشته این شعبده را در آستین دارد که درد و رنج را بیاثر میکند و تنها خوشی ناب را به نمایش میگذارد.» به این معنا که خوشبختی واقعی برای او چیزی است که یا از دست رفته یا هنوز نیامده و همواره در حال فرار است. ادی نمیتواند به خوشبختی برسد یا آن را در لحظه تجربه کند؛ در واقع بهگونهای اشاره دارد که خوشبختی نه در زمان حال، بلکه در نوسان میان گذشته و آینده معنا پیدا میکند؛ یعنی، در آن فضای میانی که ادی بیشتر در آن غوطهور است، جایی ندارد. او واقعیت تلخ حال را نمیپذیرد و در خیال و حسرت یا امید زندگی میکند.
در جایی دیگر از داستان، ادی در اتاق تنهایی خود، از افکار خود و از زمان میگوید؛ افکار و اشکال هندسی! «زمان، زمان که جذب ذرههای دودزا میشد؛ زمان که کش میآمد و قوس میخورد و پیچ میزد و موازی میشد! زمان مارپیچی؛ زمان چنبرهزده؛ زمانی که میتوانست در یک جعبهٔ کوچک به ابعاد یک اتاقِ درداندود روی خود تا بینهایت جمع شود.»
«در اتاقی که به اندازهٔ یک تنهاییست، چگونه میشود دوام آورد!»
ادی در اینجا از احساس محدودیت، انزوا و پیچیدگیهای ذهنیاش میگوید. در واقع نویسنده از تجربهٔ زمان و فضا از ذهن یک فرد درونگرا و گوشهگیر سخن میگوید و با زبانی استعاری، شاعرانه و هندسی، آن احساس فشردگی و کشآمدن زمان را به تصویر میکشد.
نکتهٔ بسیار مهم در داستان «ادی»، ارجاعات بسیار هوشمندانه و لایهلایهٔ نویسنده است که متن را چندبعدی میکند. در بخشهایی که به افکار و درون ادی میپردازد، و در جاهایی که از چگونگی رابطهٔ ادی با سوفی سخن میگوید، لحن داستان فلسفی، گاه طنزآمیز و گاه استعاری و شاعرانه میشود که نشان از ذهن خلاق، هوشمند و ظریف نویسنده دارد. نویسنده علاوه بر بیان ذهن آشفته و گوشهگیر ادی، به عمق فلسفی و هنری داستان نیز افزوده است. «ادی» نه تنها یک روایت سیال ذهن، بلکه یک سیال ذهن مدرن و شاعرانه با ویژگیهای یگانهٔ خود است.
داستان «ادی» تصویری است از ذهنی بیمار و گرفتار به انگل انزوا که زندگیاش محدود به دایرهای کوچک و بسته و شبیه به زندان است، اما بیوقفه در جستوجوی معنایی برای زندگیست. آیا او عاقبت معنایی برای زندگی مییابد؟ این پرسشیست که باید تا انتهای داستان را خواند و به آن پی برد یا نبرد! داستان با نگاهی فلسفی، وجودی و درونی سعی دارد به این پرسش بنیادین پاسخ دهد. اینکه آیا انسان موفق خواهد شد در این جهان تنگ و بیمعنا که در آن گرفتار است، دریچهای به روی خود بگشاید!
ادی نماد ذهن انسان تنهای مدرن است؛ ذهنی که نه در هیاهوی دنیای بیرون بلکه در خلوت تاریک درون خویش گرفتار شده و معنای زندگی را در اعماق درونیات خود میکاود. ادی بهجای آنکه بهدنبال پاسخها در جهان بیرون بگردد، به رازهای نهفته و پنهان در اندیشه، خاطرات و رؤیاهای خود پناه میبرد و در همین سکوت و انزواست که سعی میکند شکاف میان هستی و مفهوم آن را پرکند.
کتاب «ادی»، ناجی و راهِ گریز از ذهنِ بیمار و دچار انگل انزواست؛ گریزی از جهانِ بیمار و منزویِ انسانِ مدرن، و نمادی برای شناخت و کشفِ دنیای درون و بیرونِ انسانِ تنها.
تابستان – سپتامبر ۲۰۲۵



